اگر روشن شد که همه امور، به دست اوست و بدون خواست و اراده او هیچ اتفاقی در دنیا نمی‌افتد، و اگر روشن شد که خداوند متعال، به مصلحت بشر عمل می‌کند و هر چه از او بخواهد یا انجام دهد، به خیر اوست، پس برای رسیدن به شادکامی اصیل باید خواست او و همه تقدیرهای تکوینی و تشریعی‌اش را پذیرفت. در حقیقت، پذیرش خواست خداوند متعال و عمل بر اساس آن، تضمین کننده سعادت و شادکامی انسان است. این همان چیزی است که در ادبیات دین، از آن به عنوان «تسلیم در برابر امر خدا (التسلیم لأمر الله)» یاد می‌شود. کسی که تسلیم امر (فرمان) خداست، همه اوامر تکوینی و تشریعی وی را می‌پذیرد و در برابر آن، مقاومت نمی‌کند. مقاومت و نپذیرفتن امر خداوند متعال، یعنی مخالفت با سنن و قوانین تغییرناپذیر خداوند و حرکت در خلاف جهت جریان هستی. و این، نتیجه‌ای جز افزایش درد و رنج، و زیاد شدن مشکلات و گرفتاری‌ها ندارد و از طرفی، موجب ناکامی و شکست در زندگی می‌شود. ناکامی و افزایش فشار روانی نیز پیامدی جز نارضایتی و ناشادکامی نخواهد داشت.
 
از این رو، یکی از اموری که در معارف دین، مورد توجه و توصیه قرار گرفته، «تسلیم» در همه امور است. جالب این که در متون دینی، این مفهوم، رابطه محکمی با موضوع ایمان به خدا دارد. پیامبر خدا به تسلیم امر خدا بودن را یکی از پنج امر ضروری برای ایمان و حقیقت آن میداند و امام على (علیه السلام) آن را یکی از ارکان چهارگانه ایمان می شمرد که بدون آن، ایمان معنا ندارد. بر همین اساس، امام صادق (علیه السلام) راه شناخت مؤمن را تسلیم بودن او در برابر همه اوامر خداوند متعال میداند. از این رو، یکی از درخواست های پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) از خداوند این است که وی را تسلیم اراده او قرار دهد و امام علی (علیه السلام) نیز درخواست تسلیم بودن دارد تا نه در آنچه خدا تعجیل کرده، طالب تأخیر باشد و نه در آنچه او به تأخیر انداخته، طالب تعجیل باشد؛ جالب این که ریشه تسلیم، شناخت خداوند متعال است. کسی که خداوند را بشناسد، به اراده و خواست او اطمینان پیدا خواهد کرد و در نتیجه، تسلیم او خواهد شد و هیچ نگرانی به خود راه نخواهد داد. امام باقر (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «شایسته ترین فرد برای تسلیم بودن در برابر قضای خدای عزیز و جلیل، کسی است که خدای عزیز و جلیل را بشناسد.» این حدیث، بر نقش خداشناسی در تسلیم تأکید دارد و تسلیم نیز به صورت کلی در همه ابعاد رضامندی تأثیر دارد. بنابراین، در هر یک از ابعاد رضامندی می‌توان  از عامل تسلیم استفاده نمود. البته بی تردید، رسیدن به مرحله اطمینان و تسلیم، پایه های معرفتی خاص خود را میخواهد.
 
مالکیت، یکی از ابعاد انسان و از مسئله های مهم زندگی است. شیوه تنظیم احساس مالکیت، نقش بسیار مهمی در رضامندی دارد. از دلایل مهم نارضایتی، رهاشدگی احساس مالکیست و تنظیم نایافتگی آن است. تفسیر نادرست از مالکیت، موجب بروز واکنش‌های منفی می‌گردد. از این رو باید تفسیر درست و نادرست مالکیت را بشناسیم تا در تنظیم این بعد، موفق شویم. بخشی از شادکامی در گرو کامیابی در تنظیم این بعد است. باور غلط: توهم «خود مالکی» یکی از عوامل مهم در نارضایتی از قضای الهی، توهم «خودمالکی» است. اگر انسان، احساس مالکیت داشته باشد، آنچه را که به دست می آورد، حق خود می‌داند. لذا رضایت از خدا و تشکر از او معنا نمی‌یابد و هر آنچه را که از دست میدهد و یا می‌خواهد و به دست نمی آورد، ظلم به خود میداند. لذا رضایت از خدا و صبر در برابر این فقدان‌ها نیز معنا نمی‌یابد. به بیان دیگر، او تصور می‌کند که در خوشایندها، تنها خود او تأثیرگذار بوده و در ناخوشایندها عاملی غیر از او به ناحق تأثیر منفی گذاشته است. از این رو، نه در خوشایند و نه در ناخوشایند، واکنش درست نشان نمی‌دهد.
 
از عوامل مهار واکنش منفی در هر دو موقعیت، باور به مالکیت مطلق خداوند است؛ اما آنچه این جا مهم است، این که احساس مالکیت، موجب واکنش منفی می‌شود. از این رو، اصلاح این منطق و باور کردن مالکیت مطلق خداوند متعال، موجب کنترل و مهار این واکنش ها می‌گردد. این موضوع در قرآن کریم نیز مورد توجه قرار گرفته است. خداوند می‌فرماید: «خداوند، وقتی رحمت خود را به مردم می چشاند، چنین و چنان می‌کنند، و چون مصیبتی به آنان می‌رسد، چنین و چنان می‌کنند» و«ملک آسمان‌ها و زمین از آن خدای سبحان است. آنچه می‌خواهد خلق می‌کند». پس کسی که رحمت او را می‌چشد، نباید خوش حالی کند، و سرگرم آن رحمت شود و صاحب رحمت را فراموش نماید. نیز کسی که مصیبتی به او می‌رسد، نباید کفران نعمت کند، و به چون و چرا بپردازد؛ چون خلقت و امر به دست خداست. کسی که مشمول رحمت او قرار گرفته، باید در هر آنی به یاد او افتد، و شکرش را به جای آورد، و کسی که مشمول مصیبتی قرار گرفته، باید باز هم به سوی او برگردد. بنابراین، ملک و سلطنت بر سراسر جهان را منحصر در خدای تعالی نموده و خلقت را منوط و مستند به مشیت او می‌کند، بدون این که در این بین، چیزی باشد که مشیت را بر او واجب کند، و یا مضطرش کند بر خلقت.
 
بر اساس این عامل، احساس مالکیت انسان از میان می‌رود. وقتی انسان بداند که مالکیت از آن خداوند است و او مالکیتی ندارد، از آنچه خداوند انجام می‌دهد، ناراضی نمی‌گردد؛ چرا که نارضایتی، از تضاد میان احساس مالکیت خود و بروز آنچه خداوند بر اساس مالکیت مطلق خود انجام می‌دهد، به وجود می‌آید و با قبول مالکیت مطلق خداوند، این تضاد، از ریشه برطرف می‌شود. بنابراین، یکی از عوامل مهم در رضامندی، باور به مالکیت خداوند متعال به عنوان یک واقعیت است. برای رسیدن به رضامندی باید مالکیت خداوند را پذیرفت و احساس مالکیت را از خود زدود. این باور، هم موجب شکر می‌گردد و هم موجب صبر.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص170-166، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394